← بازگشت

سوالات مصاحبه Microservices در .NET

مقدمه

معماری Microservices یک رویکرد برای توسعه برنامه‌های کاربردی به عنوان مجموعه‌ای از سرویس‌های کوچک، مستقل و قابل استقرار است. این رویکرد به تیم‌ها اجازه می‌دهد تا به طور مستقل بر روی بخش‌های مختلف یک برنامه کار کنند و آن را به طور مستقل استقرار دهند. درک مفاهیم Microservices برای توسعه‌دهندگان .NET که در حال کار بر روی سیستم‌های توزیع‌شده هستند، بسیار مهم است.

این مجموعه شامل 50 سوال تخصصی در مورد Microservices است که در مصاحبه‌های کاری پرسیده می‌شوند.

سوال 1: Microservices چیست؟

پاسخ: Microservices، که به عنوان معماری Microservices نیز شناخته می‌شود، یک رویکرد توسعه نرم‌افزار است که در آن یک برنامه بزرگ به مجموعه‌ای از سرویس‌های کوچک، مستقل و قابل استقرار تقسیم می‌شود. هر سرویس بر روی یک قابلیت کسب‌وکار خاص تمرکز دارد و به طور مستقل توسعه، استقرار و مقیاس‌پذیری می‌شود. این سرویس‌ها با یکدیگر از طریق رابط‌های سبک‌وزن (مانند HTTP/REST یا پیام‌رسانی) ارتباط برقرار می‌کنند.

ویژگی‌های کلیدی Microservices:

سوال 2: مزایا و معایب Microservices چیست؟

پاسخ:

مزایا:

  1. مقیاس‌پذیری مستقل (Independent Scalability): هر سرویس می‌تواند به طور مستقل مقیاس‌پذیری شود، که این امر به بهینه‌سازی استفاده از منابع کمک می‌کند.
  2. توسعه سریع‌تر (Faster Development): تیم‌های کوچک می‌توانند به طور مستقل و موازی بر روی سرویس‌های خود کار کنند، که منجر به چرخه توسعه سریع‌تر می‌شود.
  3. انعطاف‌پذیری تکنولوژی (Technology Flexibility): تیم‌ها می‌توانند بهترین تکنولوژی را برای هر سرویس انتخاب کنند (Polyglot Persistence/Programming).
  4. مقاومت در برابر خطا (Fault Isolation): خرابی یک سرویس معمولاً بر سایر سرویس‌ها تأثیر نمی‌گذارد و کل سیستم را از کار نمی‌اندازد.
  5. استقرار آسان‌تر (Easier Deployment): سرویس‌ها به طور مستقل استقرار می‌یابند، که فرآیند استقرار را ساده‌تر و سریع‌تر می‌کند.
  6. قابلیت نگهداری بهتر (Better Maintainability): کدهای کوچک‌تر و متمرکزتر آسان‌تر قابل فهم، نگهداری و اشکال‌زدایی هستند.
  7. نوآوری سریع‌تر (Faster Innovation): امکان آزمایش و پیاده‌سازی سریع‌تر ویژگی‌های جدید.

معایب:

  1. پیچیدگی عملیاتی (Operational Complexity): مدیریت، استقرار، نظارت و اشکال‌زدایی تعداد زیادی سرویس مستقل پیچیده‌تر از یک برنامه یکپارچه است.
  2. ارتباطات بین سرویسی (Inter-service Communication): مدیریت ارتباطات بین سرویس‌ها (مانند Latency، Serialisation، Fault Tolerance) می‌تواند چالش‌برانگیز باشد.
  3. توزیع داده‌ها (Distributed Data Management): حفظ سازگاری داده‌ها در سراسر سرویس‌های مستقل که هر کدام پایگاه داده خود را دارند، پیچیده است (Eventual Consistency).
  4. تست پیچیده‌تر (More Complex Testing): تست یک سیستم Microservices که شامل تعاملات بین چندین سرویس است، دشوارتر است.
  5. سربار توسعه (Development Overhead): نیاز به ابزارهای بیشتر برای Service Discovery، API Gateway، Distributed Tracing و غیره.
  6. امنیت (Security): مدیریت امنیت در یک محیط توزیع‌شده با نقاط ورودی و خروجی متعدد پیچیده‌تر است.
  7. نیاز به فرهنگ DevOps: موفقیت Microservices به شدت به فرهنگ DevOps و اتوماسیون قوی بستگی دارد.

سوال 3: تفاوت بین Monolithic Architecture و Microservices Architecture چیست؟

پاسخ:

ویژگی Monolithic Architecture Microservices Architecture
ساختار یک واحد بزرگ و یکپارچه، با تمام اجزا در یک کدبیس واحد. مجموعه‌ای از سرویس‌های کوچک، مستقل و با اتصال سست.
استقرار کل برنامه به عنوان یک واحد استقرار می‌یابد. هر سرویس به طور مستقل استقرار می‌یابد.
مقیاس‌پذیری مقیاس‌پذیری کل برنامه به صورت عمودی (افزایش منابع سرور) یا افقی (اجرای چندین کپی از کل برنامه). هر سرویس می‌تواند به طور مستقل مقیاس‌پذیری شود.
توسعه توسعه کندتر، زیرا تغییر در یک بخش ممکن است نیاز به بازسازی و تست کل برنامه داشته باشد. توسعه سریع‌تر، تیم‌های کوچک می‌توانند به طور موازی کار کنند.
فناوری معمولاً از یک پشته فناوری واحد استفاده می‌کند. امکان استفاده از فناوری‌های متنوع (Polyglot) برای هر سرویس.
قابلیت نگهداری با رشد برنامه، نگهداری و اشکال‌زدایی دشوارتر می‌شود (Big Ball of Mud). کدهای کوچک‌تر و متمرکزتر آسان‌تر قابل نگهداری هستند.
مقاومت در برابر خطا خرابی یک جزء می‌تواند کل برنامه را از کار بیندازد. خرابی یک سرویس معمولاً بر سایر سرویس‌ها تأثیر نمی‌گذارد.
پیچیدگی پیچیدگی در کدبیس و وابستگی‌های داخلی. پیچیدگی در عملیات، ارتباطات بین سرویسی و مدیریت توزیع‌شده.
پایگاه داده معمولاً یک پایگاه داده مشترک برای کل برنامه. هر سرویس می‌تواند پایگاه داده مستقل خود را داشته باشد.

نتیجه‌گیری:

Monolithic Architecture برای برنامه‌های کوچک و متوسط که نیاز به توسعه سریع دارند و پیچیدگی کسب‌وکارشان کم است، مناسب است. در حالی که Microservices Architecture برای برنامه‌های بزرگ، پیچیده و با نیاز به مقیاس‌پذیری بالا و توسعه سریع‌تر مناسب است، اما با سربار عملیاتی و پیچیدگی‌های توزیع‌شده همراه است.

سوال 4: چگونه Microservices با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند؟

پاسخ: Microservices می‌توانند به روش‌های مختلفی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، که به طور کلی به دو دسته اصلی تقسیم می‌شوند:

  1. ارتباط همزمان (Synchronous Communication):
    • REST (Representational State Transfer) over HTTP: رایج‌ترین روش ارتباط همزمان است. سرویس‌ها درخواست‌های HTTP را به یکدیگر ارسال می‌کنند و منتظر پاسخ می‌مانند. این روش ساده و قابل فهم است، اما می‌تواند منجر به کوپلینگ زمانی (Temporal Coupling) شود و در صورت خرابی یک سرویس، ممکن است باعث آبشار خطا (Cascading Failure) شود.
      • مثال: سرویس Order برای دریافت اطلاعات محصول، یک درخواست HTTP GET به سرویس Product ارسال می‌کند.
    • gRPC: یک فریم‌ورک RPC (Remote Procedure Call) با کارایی بالا است که از HTTP/2 برای انتقال و Protocol Buffers برای سریال‌سازی استفاده می‌کند. gRPC ارتباطات همزمان را با سربار کمتر و کارایی بالاتر فراهم می‌کند.
  2. ارتباط ناهمزمان (Asynchronous Communication):
    • Message Queues (صف‌های پیام): سرویس‌ها پیام‌ها را به یک صف پیام (مانند RabbitMQ, Apache Kafka, Azure Service Bus) ارسال می‌کنند و سرویس‌های دیگر این پیام‌ها را از صف دریافت و پردازش می‌کنند. این روش باعث کاهش کوپلینگ زمانی می‌شود و سیستم را مقاوم‌تر در برابر خطا می‌کند.
      • مثال: سرویس Order پس از ثبت سفارش، یک پیام “OrderCreated” به صف پیام ارسال می‌کند و سرویس Inventory این پیام را دریافت کرده و موجودی محصول را کاهش می‌دهد.
    • Event Buses (گذرگاه‌های رویداد): مشابه صف‌های پیام، اما بیشتر بر انتشار رویدادها (Events) تمرکز دارد. سرویس‌ها رویدادها را منتشر می‌کنند و سرویس‌های علاقه‌مند به آن رویدادها گوش می‌دهند.

انتخاب روش ارتباط:

انتخاب روش ارتباط بستگی به نیازهای خاص هر سرویس و نوع تعامل دارد:

سوال 5: API Gateway در معماری Microservices چیست و چه نقشی دارد؟

پاسخ: API Gateway (دروازه API) یک جزء حیاتی در معماری Microservices است که به عنوان یک نقطه ورود واحد (Single Entry Point) برای تمام درخواست‌های کلاینت‌ها (مانند وب، موبایل) به Microservices عمل می‌کند. به جای اینکه کلاینت‌ها مستقیماً با هر Microservice ارتباط برقرار کنند، تمام درخواست‌ها از طریق API Gateway مسیریابی می‌شوند.

نقش‌ها و وظایف اصلی API Gateway:

  1. مسیریابی درخواست (Request Routing): API Gateway درخواست‌های ورودی را به Microservice های مناسب مسیریابی می‌کند.
  2. تجمیع (Aggregation): می‌تواند چندین درخواست به Microservice های مختلف را تجمیع کرده و یک پاسخ واحد به کلاینت برگرداند. این امر به کاهش تعداد رفت و برگشت‌های شبکه (Network Round-trips) کمک می‌کند.
  3. احراز هویت و مجوز (Authentication and Authorization): می‌تواند مسئولیت احراز هویت و مجوز کلاینت‌ها را بر عهده بگیرد و توکن‌های امنیتی را به Microservice های داخلی ارسال کند.
  4. کشینگ (Caching): می‌تواند پاسخ‌های Microservice ها را کش کند تا عملکرد را بهبود بخشد و بار روی سرویس‌های پشتیبان را کاهش دهد.
  5. مدیریت نرخ (Rate Limiting): کنترل تعداد درخواست‌هایی که یک کلاینت می‌تواند در یک بازه زمانی مشخص ارسال کند.
  6. بالانس بار (Load Balancing): توزیع درخواست‌ها بین نمونه‌های مختلف یک Microservice.
  7. تبدیل پروتکل (Protocol Translation): می‌تواند پروتکل‌های مختلف (مانند REST به gRPC) را تبدیل کند.
  8. مدیریت خطا (Error Handling): می‌تواند خطاهای Microservice ها را مدیریت کرده و پاسخ‌های مناسبی به کلاینت‌ها برگرداند.
  9. لاگینگ و مانیتورینگ (Logging and Monitoring): جمع‌آوری لاگ‌ها و معیارهای عملکردی برای نظارت بر سلامت سیستم.

چرا به API Gateway نیاز داریم؟

مثال:

Ocelot در .NET Core یک API Gateway سبک‌وزن و قابل تنظیم است که می‌تواند برای پیاده‌سازی این الگو استفاده شود.

سوال 6: Service Discovery در Microservices چیست؟

پاسخ: Service Discovery (کشف سرویس) مکانیزمی است که به Microservices و کلاینت‌ها اجازه می‌دهد تا مکان (آدرس شبکه) یکدیگر را در یک محیط توزیع‌شده پیدا کنند. در یک معماری Microservices، سرویس‌ها به طور پویا ایجاد، حذف و مقیاس‌پذیری می‌شوند، بنابراین آدرس‌های IP و پورت‌های آن‌ها ثابت نیستند. Service Discovery این مشکل را حل می‌کند.

انواع Service Discovery:

  1. Client-Side Service Discovery (کشف سرویس سمت کلاینت):
    • نحوه کار: کلاینت (یا API Gateway) مسئول پرس‌وجو از یک Service Registry (رجیستری سرویس) برای یافتن نمونه‌های موجود یک سرویس است. Service Registry شامل اطلاعات مربوط به مکان تمام نمونه‌های سرویس است.
    • مثال: Eureka (در Spring Cloud Netflix)، Consul، ZooKeeper.
    • مزایا: سربار کمتر روی سرور، انعطاف‌پذیری بیشتر.
    • معایب: کلاینت باید منطق کشف سرویس را پیاده‌سازی کند.
  2. Server-Side Service Discovery (کشف سرویس سمت سرور):
    • نحوه کار: درخواست‌های کلاینت به یک Load Balancer (بالانس‌کننده بار) ارسال می‌شوند. Load Balancer مسئول پرس‌وجو از Service Registry و مسیریابی درخواست به یک نمونه سرویس سالم است.
    • مثال: AWS ELB (Elastic Load Balancer)، Kubernetes Service.
    • مزایا: کلاینت‌ها نیازی به دانستن منطق کشف سرویس ندارند، ساده‌سازی کلاینت.
    • معایب: نیاز به یک Load Balancer اضافی.

Service Registry:

یک پایگاه داده است که تمام نمونه‌های سرویس موجود و مکان‌های آن‌ها را ثبت می‌کند. سرویس‌ها هنگام راه‌اندازی خود را در Service Registry ثبت می‌کنند و هنگام خاموش شدن خود را از آن حذف می‌کنند. Service Registry همچنین می‌تواند بررسی‌های سلامت (Health Checks) را برای اطمینان از اینکه نمونه‌های سرویس فعال و سالم هستند، انجام دهد.

چرا به Service Discovery نیاز داریم؟

سوال 7: Circuit Breaker Pattern در Microservices چیست؟

پاسخ: Circuit Breaker Pattern (الگوی قطع‌کننده مدار) یک الگوی طراحی است که برای افزایش مقاومت (Resilience) سیستم‌های توزیع‌شده، به ویژه در معماری Microservices، استفاده می‌شود. هدف اصلی آن جلوگیری از آبشار خطا (Cascading Failure) است که در آن خرابی یک سرویس می‌تواند منجر به خرابی سرویس‌های وابسته و در نهایت کل سیستم شود.

نحوه کار Circuit Breaker:

Circuit Breaker مانند یک قطع‌کننده مدار الکتریکی عمل می‌کند و سه حالت اصلی دارد:

  1. Closed (بسته):
    • حالت عادی است. درخواست‌ها به سرویس مورد نظر ارسال می‌شوند. اگر تعداد خطاهای متوالی یا نرخ خطا از یک آستانه مشخص (مثلاً 5 خطا در 10 ثانیه) فراتر رود، Circuit Breaker به حالت Open می‌رود.
  2. Open (باز):
    • در این حالت، Circuit Breaker بلافاصله درخواست‌ها را رد می‌کند و آن‌ها را به سرویس مورد نظر ارسال نمی‌کند. این کار از ارسال درخواست‌های اضافی به یک سرویس ناسالم جلوگیری می‌کند و به آن فرصت می‌دهد تا بهبود یابد. پس از یک دوره زمانی مشخص (مثلاً 30 ثانیه)، Circuit Breaker به حالت Half-Open می‌رود.
  3. Half-Open (نیمه‌باز):
    • در این حالت، Circuit Breaker اجازه می‌دهد تعداد محدودی از درخواست‌ها (مثلاً 1 درخواست) به سرویس مورد نظر ارسال شوند. اگر این درخواست‌ها موفقیت‌آمیز باشند، Circuit Breaker فرض می‌کند که سرویس بهبود یافته و به حالت Closed برمی‌گردد. اگر درخواست‌ها همچنان با شکست مواجه شوند، Circuit Breaker به حالت Open بازمی‌گردد.

چرا از Circuit Breaker استفاده می‌کنیم؟

پیاده‌سازی:

در .NET، کتابخانه‌هایی مانند Polly (برای سیاست‌های مقاومت) می‌توانند برای پیاده‌سازی Circuit Breaker Pattern استفاده شوند.

سوال 8: Saga Pattern در Microservices چیست؟

پاسخ: Saga Pattern (الگوی ساگا) یک الگوی مدیریت تراکنش‌های توزیع‌شده (Distributed Transactions) در معماری Microservices است. از آنجایی که در Microservices هر سرویس پایگاه داده مستقل خود را دارد، نمی‌توان از تراکنش‌های دو فازی (Two-Phase Commit) سنتی استفاده کرد. Saga Pattern این مشکل را با هماهنگ‌سازی دنباله‌ای از تراکنش‌های محلی (Local Transactions) حل می‌کند.

نحوه کار Saga:

یک Saga دنباله‌ای از تراکنش‌های محلی است که هر تراکنش محلی، پایگاه داده سرویس خود را به‌روزرسانی می‌کند و یک رویداد (Event) را منتشر می‌کند که تراکنش محلی بعدی را در Saga آغاز می‌کند. اگر یکی از تراکنش‌های محلی شکست بخورد، Saga تراکنش‌های جبرانی (Compensating Transactions) را برای خنثی کردن تغییرات انجام شده توسط تراکنش‌های محلی قبلی اجرا می‌کند.

انواع Saga:

  1. Choreography (رقص):
    • هر سرویس رویدادها را منتشر می‌کند و سرویس‌های دیگر به این رویدادها گوش می‌دهند و تراکنش محلی خود را آغاز می‌کنند.
    • مزایا: ساده‌تر برای پیاده‌سازی در سیستم‌های کوچک، عدم وجود نقطه شکست مرکزی.
    • معایب: مدیریت پیچیدگی در سیستم‌های بزرگ، دشواری در ردیابی جریان Saga.
  2. Orchestration (ارکستراسیون):
    • یک سرویس مرکزی (Orchestrator) مسئول هماهنگ‌سازی و مدیریت جریان Saga است. Orchestrator دستورات را به سرویس‌های شرکت‌کننده ارسال می‌کند و منتظر پاسخ آن‌ها می‌ماند.
    • مزایا: مدیریت و ردیابی آسان‌تر جریان Saga، مناسب برای سیستم‌های پیچیده.
    • معایب: Orchestrator می‌تواند به یک نقطه شکست مرکزی تبدیل شود.

مثال (Orchestration Saga برای سفارش محصول):

  1. Order Service: سفارش را ایجاد می‌کند و یک رویداد “OrderCreated” به Orchestrator ارسال می‌کند.
  2. Orchestrator:
    • به Payment Service دستور می‌دهد پرداخت را پردازش کند.
    • اگر پرداخت موفق بود، به Inventory Service دستور می‌دهد موجودی را کاهش دهد.
    • اگر موجودی کاهش یافت، به Shipping Service دستور می‌دهد ارسال را آغاز کند.
    • اگر هر مرحله‌ای شکست خورد، Orchestrator تراکنش‌های جبرانی را آغاز می‌کند (مثلاً بازگرداندن پرداخت، افزایش موجودی).

چرا از Saga Pattern استفاده می‌کنیم؟

سوال 9: Idempotency در Microservices چیست و چرا مهم است؟

پاسخ: Idempotency (توانایی تکرار) در Microservices به این معنی است که یک عملیات (مانند یک درخواست API) می‌تواند چندین بار بدون ایجاد عوارض جانبی ناخواسته یا تغییر وضعیت اضافی در سیستم، اجرا شود. به عبارت دیگر، اجرای یک عملیات Idempotent چندین بار، همان نتیجه‌ای را خواهد داشت که اجرای آن فقط یک بار داشته است.

چرا Idempotency در Microservices مهم است؟

در سیستم‌های توزیع‌شده و Microservices، به دلیل ماهیت شبکه و ارتباطات ناهمزمان، احتمال تکرار درخواست‌ها (مثلاً به دلیل خطاهای شبکه، زمان‌بندی مجدد، یا تلاش مجدد کلاینت) بسیار زیاد است. اگر عملیات‌ها Idempotent نباشند، تکرار درخواست‌ها می‌تواند منجر به مشکلات جدی شود:

مثال‌هایی از عملیات Idempotent و غیر Idempotent:

نحوه پیاده‌سازی Idempotency:

سوال 10: Distributed Tracing در Microservices چیست و چرا به آن نیاز داریم؟

پاسخ: Distributed Tracing (ردیابی توزیع‌شده) یک تکنیک برای نظارت و اشکال‌زدایی درخواست‌ها در سیستم‌های توزیع‌شده، به ویژه در معماری Microservices است. در یک سیستم Microservices، یک درخواست واحد کلاینت ممکن است از طریق چندین سرویس مختلف عبور کند. Distributed Tracing به شما امکان می‌دهد تا مسیر کامل یک درخواست را در سراسر این سرویس‌ها ردیابی کنید.

چرا به Distributed Tracing نیاز داریم؟

در یک معماری Monolithic، ردیابی یک درخواست نسبتاً ساده است، زیرا تمام اجزا در یک فرآیند واحد اجرا می‌شوند. اما در Microservices، با عبور درخواست از چندین سرویس مستقل، اشکال‌زدایی و شناسایی علت اصلی مشکلات عملکردی یا خطاها بسیار دشوار می‌شود. Distributed Tracing این مشکلات را حل می‌کند:

نحوه کار Distributed Tracing:

هر درخواست ورودی به سیستم با یک Unique Trace ID (شناسه ردیابی منحصر به فرد) برچسب‌گذاری می‌شود. این Trace ID در هر فراخوانی بین سرویس‌ها منتقل می‌شود. هر عملیات در یک سرویس (مانند فراخوانی یک متد یا یک درخواست به پایگاه داده) به عنوان یک Span ثبت می‌شود. Spans شامل اطلاعاتی مانند نام عملیات، زمان شروع و پایان، و Trace ID هستند. سپس این Spans به یک سیستم مرکزی Tracing (مانند Jaeger یا Zipkin) ارسال می‌شوند که آن‌ها را تجمیع کرده و یک نمای بصری از مسیر کامل درخواست ارائه می‌دهد.

اجزای اصلی:

پیاده‌سازی:

در .NET، می‌توان از کتابخانه‌هایی مانند OpenTelemetry برای پیاده‌سازی Distributed Tracing استفاده کرد.

سوال 11: Event-Driven Architecture (EDA) در Microservices چیست؟

پاسخ: Event-Driven Architecture (EDA) یا معماری رویدادمحور، یک الگوی طراحی نرم‌افزار است که در آن ارتباط بین اجزا (Microservices) از طریق انتشار و مصرف رویدادها (Events) انجام می‌شود. به جای فراخوانی مستقیم سرویس‌ها، سرویس‌ها رویدادهایی را منتشر می‌کنند که نشان‌دهنده تغییر وضعیت هستند و سرویس‌های دیگر به این رویدادها گوش می‌دهند و بر اساس آن‌ها عمل می‌کنند.

اجزای اصلی EDA:

نحوه کار EDA:

وقتی یک اتفاق مهم در یک سرویس رخ می‌دهد (مثلاً یک سفارش جدید ثبت می‌شود)، آن سرویس یک رویداد را به Event Broker منتشر می‌کند. Event Broker این رویداد را به تمام Consumers که به آن نوع رویداد علاقه‌مند هستند، ارسال می‌کند. Consumers سپس تراکنش‌های محلی خود را بر اساس داده‌های رویداد انجام می‌دهند.

مزایای EDA در Microservices:

معایب EDA:

مثال:

در یک سیستم تجارت الکترونیک، وقتی یک سفارش جدید ثبت می‌شود، Order Service یک رویداد “OrderCreated” منتشر می‌کند. Inventory Service به این رویداد گوش می‌دهد و موجودی محصول را کاهش می‌دهد. Notification Service نیز به همین رویداد گوش می‌دهد و یک ایمیل تأیید سفارش برای مشتری ارسال می‌کند.

سوال 12: Domain-Driven Design (DDD) چگونه به طراحی Microservices کمک می‌کند؟

پاسخ: Domain-Driven Design (DDD) یک رویکرد توسعه نرم‌افزار است که بر روی مدل‌سازی دامنه کسب‌وکار و ارتباط نزدیک با متخصصان دامنه تمرکز دارد. DDD ابزارها و مفاهیمی را ارائه می‌دهد که به طور طبیعی با اصول طراحی Microservices همخوانی دارند و به ایجاد Microservices های منسجم و مستقل کمک می‌کنند.

مفاهیم DDD و ارتباط آن‌ها با Microservices:

  1. Bounded Context (محدوده مرزی):
    • DDD: یک Bounded Context یک مرز منطقی است که در آن یک مدل دامنه خاص (با زبان و مفاهیم خاص خود) معتبر است. هر Bounded Context یک مدل دامنه مستقل و یکپارچه دارد.
    • Microservices: هر Microservice باید به عنوان یک Bounded Context پیاده‌سازی شود. این به معنای این است که هر Microservice مسئول یک بخش خاص و مستقل از دامنه کسب‌وکار است و مدل دامنه داخلی خود را دارد. این رویکرد به کاهش کوپلینگ بین سرویس‌ها کمک می‌کند.
  2. Ubiquitous Language (زبان فراگیر):
    • DDD: یک زبان مشترک است که توسط توسعه‌دهندگان و متخصصان دامنه برای توصیف مدل دامنه استفاده می‌شود.
    • Microservices: استفاده از Ubiquitous Language در هر Bounded Context (یعنی هر Microservice) تضمین می‌کند که همه اعضای تیم در مورد مفاهیم و اصطلاحات دامنه به یک درک مشترک رسیده‌اند. این امر سوءتفاهم‌ها را کاهش می‌دهد و ارتباطات را بهبود می‌بخشد.
  3. Aggregates (مجموعه‌ها):
    • DDD: یک Aggregate خوشه‌ای از اشیاء دامنه است که به عنوان یک واحد در نظر گرفته می‌شوند و دارای یک Root Entity هستند که مسئول حفظ سازگاری Aggregate است.
    • Microservices: Aggregates به تعریف مرزهای تراکنشی در داخل یک Microservice کمک می‌کنند. هر Microservice باید مسئول مدیریت Aggregates خود باشد و تراکنش‌های محلی را در داخل مرزهای Aggregate انجام دهد.
  4. Domain Events (رویدادهای دامنه):
    • DDD: رویدادهایی هستند که نشان‌دهنده وقوع یک اتفاق مهم در دامنه هستند.
    • Microservices: Domain Events برای ارتباط ناهمزمان بین Microservices بسیار مفید هستند. وقتی یک Microservice تغییری در وضعیت خود ایجاد می‌کند، یک Domain Event منتشر می‌کند که سرویس‌های دیگر می‌توانند به آن گوش دهند و بر اساس آن عمل کنند. این امر به حفظ سازگاری نهایی (Eventual Consistency) در سیستم‌های توزیع‌شده کمک می‌کند.

نتیجه‌گیری:

DDD به توسعه‌دهندگان کمک می‌کند تا Microservices را به گونه‌ای طراحی کنند که به طور منطقی و مستقل از یکدیگر باشند، بر روی قابلیت‌های کسب‌وکار تمرکز کنند و از طریق مرزهای واضح و زبان مشترک با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. این امر منجر به سیستم‌های Microservices منسجم‌تر، قابل نگهداری‌تر و مقیاس‌پذیرتر می‌شود.

سوال 13: CQRS (Command Query Responsibility Segregation) در Microservices چیست؟

پاسخ: CQRS (Command Query Responsibility Segregation) یک الگوی طراحی است که مسئولیت عملیات خواندن (Queries) و نوشتن (Commands) را از یکدیگر جدا می‌کند. در یک سیستم سنتی، یک مدل داده واحد برای هر دو عملیات خواندن و نوشتن استفاده می‌شود. CQRS این مدل را به دو مدل جداگانه تقسیم می‌کند: یک مدل برای نوشتن (Command Model) و یک مدل برای خواندن (Query Model).

اجزای اصلی CQRS:

نحوه کار CQRS در Microservices:

در معماری Microservices، CQRS می‌تواند به این صورت پیاده‌سازی شود که هر Microservice دارای یک مدل نوشتن و یک یا چند مدل خواندن باشد. مدل نوشتن مسئول پردازش دستورات و به‌روزرسانی پایگاه داده اصلی سرویس است. مدل‌های خواندن می‌توانند از پایگاه داده‌های جداگانه (مانند NoSQL) یا نماهای Denormalized از داده‌های اصلی برای پاسخگویی سریع به پرس‌وجوها استفاده کنند.

مزایای CQRS در Microservices:

معایب CQRS:

سوال 14: Event Sourcing در Microservices چیست و چگونه با CQRS ترکیب می‌شود؟

پاسخ: Event Sourcing (ذخیره‌سازی رویداد) یک الگوی طراحی است که در آن به جای ذخیره وضعیت فعلی یک موجودیت، تمام تغییرات وضعیت به عنوان دنباله‌ای از رویدادها ذخیره می‌شوند. هر رویداد نشان‌دهنده یک تغییر در دامنه است و به صورت غیرقابل تغییر (Immutable) به یک Event Store (مخزن رویداد) اضافه می‌شود.

نحوه کار Event Sourcing:

وقتی یک عملیات در سیستم رخ می‌دهد، به جای به‌روزرسانی مستقیم وضعیت، یک یا چند رویداد دامنه ایجاد و به Event Store اضافه می‌شوند. وضعیت فعلی یک موجودیت می‌تواند با بازپخش (Replay) تمام رویدادهای مربوط به آن موجودیت از ابتدا تا انتها بازسازی شود.

مزایای Event Sourcing در Microservices:

معایب Event Sourcing:

ترکیب Event Sourcing با CQRS:

Event Sourcing و CQRS اغلب با هم استفاده می‌شوند، زیرا نقاط قوت یکدیگر را تکمیل می‌کنند:

مثال:

در یک سیستم سفارش، وقتی یک دستور “CreateOrder” دریافت می‌شود، Order Service رویداد “OrderCreated” را ایجاد و در Event Store ذخیره می‌کند. سپس این رویداد به Query Model منتشر می‌شود. Query Model این رویداد را مصرف می‌کند و یک نمای Denormalized از سفارش را در یک پایگاه داده NoSQL برای کوئری‌های سریع به‌روزرسانی می‌کند.

سوال 15: Bounded Context در Microservices چیست و چگونه آن را شناسایی می‌کنیم؟

پاسخ: Bounded Context (محدوده مرزی) یک مفهوم کلیدی در Domain-Driven Design (DDD) است که به طور مستقیم در طراحی Microservices کاربرد دارد. یک Bounded Context یک مرز منطقی است که در آن یک مدل دامنه خاص (با زبان و مفاهیم خاص خود) معتبر است. به عبارت دیگر، هر Bounded Context یک مدل دامنه مستقل و یکپارچه دارد که در داخل آن، اصطلاحات و مفاهیم به طور واضح و بدون ابهام تعریف می‌شوند.

چرا Bounded Context در Microservices مهم است؟

در یک سیستم بزرگ، دامنه کسب‌وکار معمولاً بسیار پیچیده است و شامل زیردامنه‌های مختلفی می‌شود. اگر سعی کنیم تمام این زیردامنه‌ها را در یک مدل واحد و یکپارچه (Monolithic) مدیریت کنیم، به سرعت با مشکلاتی مانند:

Bounded Context این مشکلات را با تقسیم دامنه بزرگ به بخش‌های کوچک‌تر و قابل مدیریت حل می‌کند. هر Microservice باید به عنوان یک Bounded Context پیاده‌سازی شود. این به معنای این است که هر Microservice مسئول یک بخش خاص و مستقل از دامنه کسب‌وکار است و مدل دامنه داخلی خود را دارد.

نحوه شناسایی Bounded Context ها:

شناسایی Bounded Context ها یک فرآیند تکراری است که نیاز به همکاری نزدیک بین توسعه‌دهندگان و متخصصان دامنه دارد. روش‌های مختلفی برای شناسایی آن‌ها وجود دارد:

  1. تحلیل زبان فراگیر (Ubiquitous Language Analysis):
    • به نحوه استفاده از اصطلاحات و مفاهیم در بخش‌های مختلف کسب‌وکار توجه کنید. اگر یک کلمه در بخش‌های مختلف معانی متفاوتی دارد، این نشان‌دهنده وجود Bounded Context های جداگانه است.
    • مثال: “محصول” در بخش کاتالوگ ممکن است شامل ویژگی‌های ظاهری باشد، در حالی که “محصول” در بخش انبار شامل اطلاعات موجودی و مکان فیزیکی است.
  2. تحلیل قابلیت‌های کسب‌وکار (Business Capability Analysis):
    • سیستم را بر اساس قابلیت‌های اصلی کسب‌وکار تقسیم کنید. هر قابلیت اصلی می‌تواند یک Bounded Context باشد.
    • مثال: مدیریت سفارشات، مدیریت کاربران، مدیریت محصولات، مدیریت پرداخت‌ها.
  3. تحلیل جریان‌های کاری (Workflow Analysis):
    • جریان‌های کاری اصلی کسب‌وکار را ترسیم کنید و نقاطی را که مسئولیت‌ها تغییر می‌کنند یا داده‌ها بین بخش‌ها منتقل می‌شوند، شناسایی کنید.
  4. استفاده از Event Storming:
    • یک کارگاه مشترک با متخصصان دامنه برای شناسایی رویدادهای دامنه، دستورات، و Aggregates. این فرآیند به طور طبیعی به شناسایی Bounded Context ها کمک می‌کند.
  5. تحلیل تیم‌ها و سازمان (Team and Organizational Structure Analysis):
    • اغلب، ساختار تیم‌ها و بخش‌های سازمان می‌تواند نشان‌دهنده مرزهای طبیعی Bounded Context ها باشد (Conway’s Law).

نتیجه‌گیری:

شناسایی Bounded Context ها یک گام حیاتی در طراحی Microservices است. این کار به شما کمک می‌کند تا سرویس‌هایی را ایجاد کنید که منسجم، مستقل و قابل نگهداری باشند و از پیچیدگی‌های مدل‌های دامنه بزرگ جلوگیری کنید.

سوال 16: Service Mesh در Microservices چیست و چه مزایایی دارد؟

پاسخ: Service Mesh (شبکه سرویس) یک لایه زیرساختی اختصاصی است که ارتباطات سرویس به سرویس را در یک معماری Microservices مدیریت می‌کند. Service Mesh مسئولیت‌های مربوط به ارتباطات شبکه (مانند مسیریابی، بالانس بار، امنیت، مانیتورینگ) را از کد برنامه جدا می‌کند و به یک لایه جداگانه منتقل می‌کند.

اجزای اصلی Service Mesh:

نحوه کار Service Mesh:

وقتی یک Microservice نیاز به ارتباط با Microservice دیگری دارد، درخواست را به Sidecar Proxy خود ارسال می‌کند. Sidecar Proxy سپس درخواست را بر اساس سیاست‌های پیکربندی شده توسط Control Plane (مانند مسیریابی، بالانس بار، احراز هویت) به Sidecar Proxy سرویس مقصد ارسال می‌کند. Sidecar Proxy مقصد نیز درخواست را به Microservice مقصد تحویل می‌دهد.

مزایای Service Mesh در Microservices:

معایب Service Mesh:

مثال:

Istio، Linkerd، Consul Connect از جمله پیاده‌سازی‌های محبوب Service Mesh هستند.

سوال 17: Observability در Microservices چیست و اجزای اصلی آن کدامند؟

پاسخ: Observability (قابلیت مشاهده) در Microservices به معنای توانایی درک وضعیت داخلی یک سیستم با بررسی خروجی‌های خارجی آن است. در یک معماری Microservices، به دلیل توزیع‌شدگی و پیچیدگی، صرفاً مانیتورینگ سنتی (بررسی معیارهای از پیش تعریف شده) کافی نیست. Observability به شما امکان می‌دهد تا سؤالات جدیدی در مورد سیستم بپرسید و مشکلات ناشناخته را شناسایی کنید.

اجزای اصلی Observability (The Three Pillars of Observability):

  1. Logs (لاگ‌ها):
    • توضیح: رکوردهای متنی از رویدادهایی که در یک سرویس رخ می‌دهند. لاگ‌ها اطلاعات جزئی در مورد عملیات‌ها، خطاها، و وضعیت سیستم در یک نقطه زمانی خاص ارائه می‌دهند.
    • اهمیت: برای اشکال‌زدایی مشکلات خاص و درک جریان اجرای برنامه.
    • ابزارها: ELK Stack (Elasticsearch, Logstash, Kibana)، Grafana Loki، Splunk.
  2. Metrics (معیارها):
    • توضیح: مقادیر عددی قابل جمع‌آوری و تجمیع که وضعیت سیستم را در طول زمان نشان می‌دهند (مثلاً تعداد درخواست‌ها در ثانیه، زمان پاسخگویی، مصرف CPU، مصرف حافظه).
    • اهمیت: برای شناسایی روندها، هشدار در مورد مشکلات، و درک عملکرد کلی سیستم.
    • ابزارها: Prometheus، Grafana، Datadog.
  3. Traces (ردیابی‌ها):
    • توضیح: نمایش بصری مسیر کامل یک درخواست از ابتدا تا انتها در سراسر چندین سرویس. Traces شامل Spans هستند که هر Span نشان‌دهنده یک عملیات واحد در یک سرویس است.
    • اهمیت: برای اشکال‌زدایی مشکلات عملکردی در سیستم‌های توزیع‌شده و شناسایی گلوگاه‌ها.
    • ابزارها: Jaeger، Zipkin، OpenTelemetry.

چرا Observability در Microservices حیاتی است؟

سوال 18: Resilience در Microservices چیست و چگونه آن را پیاده‌سازی می‌کنیم؟

پاسخ: Resilience (مقاومت) در Microservices به معنای توانایی سیستم برای بازیابی از خرابی‌ها و ادامه عملکرد در مواجهه با شرایط نامطلوب (مانند خرابی سرویس‌ها، مشکلات شبکه، افزایش بار) است. هدف اصلی Resilience این است که سیستم حتی در صورت وجود خطاها، به ارائه خدمات خود ادامه دهد و از آبشار خطا (Cascading Failure) جلوگیری کند.

اصول کلیدی Resilience:

نحوه پیاده‌سازی Resilience در Microservices (الگوها و تکنیک‌ها):

  1. Circuit Breaker Pattern (الگوی قطع‌کننده مدار):
    • توضیح: (در سوال 7 توضیح داده شد) از ارسال درخواست به سرویس‌های ناسالم جلوگیری می‌کند و به آن‌ها فرصت می‌دهد تا ریکاوری کنند.
    • ابزارها: Polly (در .NET)، Hystrix (در Java).
  2. Retry Pattern (الگوی تلاش مجدد):
    • توضیح: به طور خودکار عملیات‌های شکست‌خورده را پس از یک تأخیر کوتاه (با Exponential Backoff) دوباره امتحان می‌کند.
    • اهمیت: برای خطاهای موقتی شبکه یا سرویس.
    • ابزارها: Polly.
  3. Timeout Pattern (الگوی زمان‌بندی):
    • توضیح: محدود کردن زمان انتظار برای پاسخ از یک سرویس. اگر پاسخ در زمان مشخصی دریافت نشود، عملیات لغو می‌شود.
    • اهمیت: جلوگیری از مسدود شدن thread ها و مصرف منابع.
  4. Bulkhead Pattern (الگوی بالک‌هد):
    • توضیح: جداسازی منابع (مانند thread pools، connection pools) برای هر سرویس یا نوع درخواست، به گونه‌ای که خرابی یا مصرف بیش از حد منابع توسط یک سرویس بر سایر سرویس‌ها تأثیر نگذارد.
    • مثال: تخصیص یک thread pool جداگانه برای هر سرویس خارجی که با آن ارتباط برقرار می‌کنید.
  5. Fallback Pattern (الگوی بازگشت به عقب):
    • توضیح: در صورت خرابی یک سرویس، یک پاسخ جایگزین یا پیش‌فرض را برمی‌گرداند تا تجربه کاربری مختل نشود.
    • مثال: اگر سرویس توصیه‌های محصول در دسترس نباشد، یک لیست از محصولات پرفروش را نمایش دهید.
  6. Rate Limiting (محدودیت نرخ):
    • توضیح: کنترل تعداد درخواست‌هایی که یک سرویس می‌تواند در یک بازه زمانی مشخص دریافت کند، برای جلوگیری از غرق شدن سرویس.
  7. Health Checks (بررسی‌های سلامت):
    • توضیح: سرویس‌ها یک نقطه پایانی (Endpoint) را ارائه می‌دهند که وضعیت سلامت آن‌ها را نشان می‌دهد. Load Balancer ها یا Service Discovery از این Endpoint ها برای مسیریابی درخواست‌ها به نمونه‌های سالم استفاده می‌کنند.

نتیجه‌گیری:

Resilience یک جنبه حیاتی در طراحی Microservices است. با پیاده‌سازی الگوهای فوق، می‌توان سیستم‌هایی را ساخت که در برابر خرابی‌ها مقاوم باشند و به ارائه خدمات خود ادامه دهند، حتی در شرایط نامطلوب.

سوال 19: API Gateway Pattern و Backend for Frontend (BFF) Pattern چه تفاوتی دارند؟

پاسخ: هر دو API Gateway Pattern و Backend for Frontend (BFF) Pattern در معماری Microservices برای مدیریت ارتباطات بین کلاینت‌ها و سرویس‌های پشتیبان استفاده می‌شوند، اما با اهداف و رویکردهای متفاوتی.

API Gateway Pattern (الگوی دروازه API):

Backend for Frontend (BFF) Pattern (الگوی بک‌اند برای فرانت‌اند):

تفاوت‌های کلیدی:

ویژگی API Gateway Backend for Frontend (BFF)
هدف اصلی نقطه ورود واحد برای همه کلاینت‌ها لایه API اختصاصی برای هر Frontend
وابستگی به کلاینت عمومی، بدون وابستگی به کلاینت خاص وابسته به یک Frontend خاص
تجمیع داده تجمیع عمومی تجمیع و فرمت‌بندی خاص کلاینت
پیچیدگی کمتر بیشتر (به ازای هر Frontend یک BFF)
تعداد نمونه معمولاً یک یا چند نمونه برای کل سیستم یک نمونه BFF به ازای هر Frontend

نتیجه‌گیری:

API Gateway یک راه حل عمومی برای مدیریت ارتباطات کلاینت-سرویس است، در حالی که BFF یک رویکرد تخصصی‌تر است که برای بهینه‌سازی تجربه کاربری در Frontend های مختلف استفاده می‌شود. در سیستم‌های پیچیده، ممکن است هر دو الگو با هم استفاده شوند: یک API Gateway عمومی برای مسئولیت‌های مشترک و چندین BFF برای نیازهای خاص هر Frontend.

سوال 20: Orchestration و Choreography در Microservices چه تفاوتی دارند؟

پاسخ: Orchestration (ارکستراسیون) و Choreography (رقص) دو رویکرد اصلی برای مدیریت جریان‌های کاری (Workflows) و تراکنش‌های توزیع‌شده (Distributed Transactions) در معماری Microservices هستند. هر دو به هماهنگ‌سازی عملیات‌ها در سراسر چندین سرویس کمک می‌کنند، اما با فلسفه‌ها و ساختارهای متفاوتی.

Orchestration (ارکستراسیون):

Choreography (رقص):

تفاوت‌های کلیدی:

ویژگی Orchestration Choreography
کنترل متمرکز (توسط Orchestrator) غیرمتمرکز (توسط سرویس‌ها)
کوپلینگ بالاتر (سرویس‌ها به Orchestrator وابسته) پایین‌تر (سرویس‌ها به رویدادها وابسته)
پیچیدگی پیچیدگی در Orchestrator پیچیدگی در ردیابی جریان کار
اشکال‌زدایی آسان‌تر دشوارتر
نقطه شکست Orchestrator می‌تواند نقطه شکست باشد عدم وجود نقطه شکست مرکزی

انتخاب رویکرد:

در عمل، ممکن است ترکیبی از هر دو رویکرد در یک سیستم Microservices استفاده شود.